هفتهای یک شب را در کفشداری مشغول خدمت به زائران حرم مطهر رضوی است. باوجود گذشت سالها هنوز هم برای رفتن سر پستش لحظهشماری میکند. سالهاست که سنگ صبور و محرم درددلهای زائران آقاست. افراد زیادی او را نایب بین خود و امامرضا (ع) قرار دادهاند و از او میخواهند که برایشان دعا کند تا خدا حاجتشان را بدهد.
او بارها شاهد چشمان غمبار و ناامید زائرانی بوده است که به حرم وارد و بعد از ساعاتی با دلی آرام از حرم خارج شدهاند. علیرضا قربانیپور خادمی است که ۲۶ سال در بخش کفشداری سابقه خدمت دارد.
قربانیپور معلم است. او همزمان با شروع جنگ، به پیشنهاد دایی اش در رشته تربیت معلم تحصیل میکند. حالا ۴۱ سال از خدمتش میگذرد. میگوید: چندماه مانده به پیروزی انقلاب در سال۱۳۵۷ دیپلمم را در رشته ریاضی گرفتم. دوست داشتم پلیس شوم. پلیسها در آن لباس فرم، کلاه، ستارههای براق روی شانههایشان، به نظرم ابهت خاصی داشتند. شیفته این لباس بودم.
مرحوم پدرم که شخصی مذهبی بود، دوست نداشت در رژیم شاهنشاهی وارد این شغل شوم. میخواست در رشته حقوق قضایی ادامه تحصیل بدهم و وکیل یا قاضی دادگستری شوم و با مسئولیتی که دارم، از مردم دفاع کنم و پشتیبان ضعیفان و محرومان باشم. پیشنهادش را پذیرفتم و در دانشگاه عالی شهیدمطهری تهران ثبت نام کردم. تا مرحله ثبتنام و گزینش هم پیش رفتم، اما به دلایلی موضوع منتفی شد و نتوانستم رشته حقوق قضایی را دنبال کنم.
او ادامه میدهد: مرحوم داییام پیشنهاد کرد که معلم شوم. او معتقد بود که معلمی شغلی است که هم خیر دنیا را دارد و هم خیر آخرت را. با مرحوم داییام چندبار درباره این شغل گفتگو کردم و سرانجام قانع شدم.
قربانیپور همزمان با شروع جنگ وارد دانشگاه تربیت معلم میشود. آنها اولین دانشجویان این رشته بودهاند.
او بعداز دوسال تحصیل بهعنوان معلم کلاسی دوپایه (یعنی کلاسی که دانشآموزانش از دو کلاس مختلف بودند) به روستای شیخعلی در زیر کوه قائن میرود؛ «روستای شیخعلی نمونه کاملی از محرومترین روستاهای ایران در اوایل پیروزی انقلاب بود. این روستا آب، برق، گاز، تلفن و جاده آسفالت نداشت. مدرسهای هم نبود و دانشآموزان در چادری عشایری تحصیل میکردند.»
آقاعلیرضا بعداز چهلسال در سال۱۴۰۱ از این روستا دیدار میکند و از تغییرات و پیشرفتهای آن شگفتزده میشود. قربانیپور میگوید: سال گذشته دوباره به روستای شیخعلی رفتم. روستا تغییرات بنیادی کرده و مدرسهای با چندکلاس و تجهیزات گرمایشی و سرمایشی و مجهز در آن ساخته شده بود. آسفالت شده بود و از همه نوع امکانات ازجمله برق، گاز و تلفن و آب لولهکشی برخوردار بود.
با دیدن این همه پیشرفت خیلی خوشحال شدم. در همین دیدار با یکی از معلمان مدرسه که چهلسال قبل از شاگردان خودم در همین روستا بود، آشناشدم. این معلم جوان با وجود امکان تدریس در شرایط بهتر، در روستای زادگاهش مانده بود تا به بچههای روستا درس بدهد.
قربانیپور سالها قبل بهدلیل ارادتی که به امامرضا (ع) داشت، طرح زیارت دانشآموزان از حرم مطهر رضوی را در مدرسه اجرا کرد. او میگوید: سالهای اول خدمتم در هر فرصتی که پیش میآمد، به حرم میرفتم و از امامرضا (ع) میخواستم که بتوانم در تربیت شاگردانم عملکرد موفقی داشته باشم.
در این سالها به اقتضای رشته امور تربیتی که در دانشگاه خوانده بودم، در هر سمتی (معلم، معاون یا مدیر مدرسه) که بودم، تلاش میکردم دانشآموزان را با امامرضا (ع) و سیره اخلاقی و عملی ایشان آشنا کنم.
او ادامه میدهد: بهترین روش این آشنایی، بردن دانشآموزان مدرسه به حرم بود. اگر مدرسهای امکان بردن دانشآموزان به حرم را نداشت، با اجازه والدین، تعدادی از دانشآموزان را با خودرو شخصی به حرم میبردم و درکنار زیارت درباره اماکن تاریخی، مشاهیر مدفون در حرم و معماری اصیل و زیبای صحنهای متبرک با دانشآموزان صحبت میکردم.
بچهها علاوهبر زیارت، اطلاعات مفیدی از امامرضا (ع) و حرم مطهر به دست میآوردند. تأثیر این سفرهای زیارتی به اندازهای بود که دیگر دانشآموزان مدرسه نیز درخواست زیارت از حرم مطهر را مطرح کردند. بهتدریج این برنامه زیارتی که در ابتدا بهصورت محدود و برای دانشآموزان ممتاز مدرسه برگزار میشد، گسترش یافت و با هماهنگی مدرسه، وسیله رفتوآمد برای تشرف همه دانشآموزان به حرمرضوی فراهم شد.
برنامه زیارت دانشآموزان بعدها مورداستقبال دیگر مدیران مدارس مشهد قرار گرفت و طرح «در آستانه خورشید» ویژه دیدار دانشآموزان مشهدی از حرم مطهر رضوی در مدارس شهر مشهد اجرا شد.
قربانیپور سابقه چندین سال تدریس در مدارس امام رضا (ع) را نیز دارد و به پاس خدماتش در این مدارس بهعنوان معلم برگزیده انتخاب شده است و در مراسم قدردانی به افتخار خادمی حرم مطهر رضوی نایل میشود. او میگوید: سال۱۳۷۲ بهعنوان معلم در مجموعه مدارس امامرضا (ع) مشغول خدمت شدم. سالهای معلمی در مدارس امامرضا (ع) جزو بهترین سالهای خدمتم در این ۴۱ سال است.
سال۱۳۷۶ یکی از مسئولان آستان قدس رضوی از این مدارس بازدید کرد. در مراسم قدردانی از معلمان نمونه مدارس امامرضا (ع) بهعنوان معلم برگزیده تشویق شدم. وقتی رفتم جایزهام را از دکتر محمدمهدی برادران بگیرم، او گفت اگر درخواستی دارم، میتوانم با او درمیان بگذارم. من که از سالها قبل، آرزوی خادمی حرم را داشتم، بلافاصله گفتم «خیلی دوست دارم افتخار خادمی حرم مطهر رضوی را داشته باشم.»
دکتر برادران گفت درخواستم را بنویسم و به او بدهم. بلافاصله نامه درخواست را نوشتم و به دکتر برادران تحویل دادم. چند روز بعد از این ماجرا از آستان قدس نامهای دریافت کردم که با درخواستم موافقت شده بود. روز بعد، با نامه به بخش خادمان افتخاری حرم رفتم.
مسئول این بخش از من خواست که بخشی را که مایل به خدمت در آن هستم، مشخص کنم. من هم خدمت در کفشداری را انتخاب کردم. در این ۲۷ سال با وجود امکان تغییر سمت و انتقال به بخشهای دیگر، مشغول خدمت در همین بخش کفشداری هستم.
قربانیپور معتقد است که خادمان بخش کفشداری بهویژه کشیک شب بیشترین ارتباط مستقیم را با زائران حرم مطهر رضوی تجربه میکنند. او در توصیف این ارتباط با زائران میگوید: خدمت در کفشداری بهویژه در شیفت شب، حس و حال خاصی دارد. کفشدار جزو اولین خادمانی است که قبل از تشرف هر زائری به حرم مطهر، چهرهبهچهره با او مواجه میشود و از آن طرف در زمان بیرونآمدن نیز کفشدار آخرین فردی است که هنگام بیرونآمدن چهره زائر را میبیند.
او ادامه میدهد: چهره زائری که به حرم مطهر داخل میشود، با زائری که بیرون میآید، تفاوت بسیاری دارد. با تکیه بر تجربه این ۲۷ سال خدمت در کفشداری میتوانم بگویم چهره بیشتر زائران هنگام ورود به حرم مطهر رضوی هیجانزده، مشتاق و بیقرار است؛ حتی نگرانی و اضطرابی را که در چهرههایشان وجود دارد، میتوان بهوضوح در چشمانشان دید.
اما زمانی که بعداز یکیدوساعت همان زائر دوباره بهسراغ کفشهایش میآید، متوجه میشوی چهرهاش بعداز بیرونآمدن از حرم پر از آرامش و اطمینان است. دیگر نگرانی و اضطراب قبلی را ندارد.
زائر حرف دلش را به آقا زده و مطمئن است که امامرضا (ع) حرفش را شنیده و دعایش را برآورده خواهدکرد. با همین آرامشی که دارد، بعداز گرفتن کفشهایش امیدوار است که دوباره برای زیارت به حرم امامرضا (ع) برگردد. با این امید کفشهایش را میگیرد و میرود.
قربانیپور در این سالها با زائران بسیاری مواجه شده است، اما به اعتقاد او زائرانی که شب به حرم مشرف میشوند، ارتباط معنوی بهتر و بیشتری برقرار میکنند. او میگوید: دیدن زائرانی که نیمههای شب برای راز و نیاز به حرم میآیند و پشت پنجره فولاد مینشینند و با چشمان اشکبار به راز ونیاز میپردازند، تماشایی است. بارها شاهد ورود زائرانی بودهام که شبهای سرد زمستان برای برگزاری نماز جماعت صبح به حرم آمدهاند.
حال زائری را که از خواب خوش بیدار شده است و در سرمای زمستان، مسافتی طولانی را از خانه یا هتل با پای پیاده به حرم مطهر میآید، با هیچ منطق دنیوی نمیتوان توصیف کرد. تنها منطق این زائران، عشق و دلدادگی به امامرضا (ع) است. درکنار زائران و شهروندان عادی، بسیاری از افراد مشهور نیز جزو زائران شبانه حرم مطهر رضوی هستند.
قربانیپور میگوید: بارها شاهد زیارت شبانه افراد مشهور و معروف کشوری و لشکری بودهام؛ زیارتی ساده، به دور ازگروه مراقبان و محافظان. مسئولانی که در روز و حالت عادی با چند نفر محافظ و مراقب به محل خدمت و کار خود میروند، در نیمههای شب، مثل دیگر زائران، کفشهای خود را به کفشدارها تحویل میدهند و به زیارت میروند.
او در ادامه میگوید: چندسال قبل در نیمههای شب، یکی از مسئولان کشوری که در آن دوره خیلی به او انتقاد میشد، به زیارت حضرترضا (ع) آمده بود. کفشهایش را به من تحویل داد. سرم را که بالا آوردم، شناختمش. خواستم ادای احترام و سلامی کنم. نگذاشت و گفت «ما همه خادم امامرضا (ع) هستیم. هروقت از سختی مشکلات به اینجا میآیم و از امامرضا (ع) کمک میخواهم، آرام میشوم و نگرانیهایم برطرف میشود.»
این خادم شاهد توبه افراد نادم نیز بوده است. او میگوید: چند وقت قبل، جوانی با چشمان گریان وارد کفشداری حرم شد. کفشهایش را تحویل داد و وارد حرم شد. بعد از دو ساعت وقتی برای گرفتن کفشهایش آمد، با حالتی پشیمان گفت «حاجی برایم دعا کن؛ خیلی گناه کردهام و پروندهام سیاه است. به نظرت امامرضا (ع) توبهام را قبول میکند؟» گفتم «خیالت راحت باشد؛ تو توبه کن، امامرضا (ع) کارت را درست میکند.» جوان با این حرفم کمیآرام شد، خداحافظی کرد و رفت.
زائران حرم مطهر رضوی تنها از شیعیان حضرت نیستند؛ افرادی از دیگر مذاهب اسلامی و حتی غیرمسلمان نیز افتخار زیارت امامرضا (ع) را پیدا میکنند. قربانیپور میگوید: یک شب، گروهی از هندوستان به زیارت امامرضا (ع) مشرف شده بودند. این افراد که به یک فرقه عرفانی و عارفمسلک هندی تعلق داشتند، با همان سبک و سیاق عبادی خود به عبادت مشغول شدند.
یکی از زائران ایرانی که شاهد این صحنه بود، آمد و از ما پرسید «این افراد که مسلمان نیستند، چرا اجازه ورود به حرم را دارند؟» ما نیز برای آن زائر توضیح دادیم که «شاید آنها شیعه و حتی مسلمان نباشند، اما امامرضا (ع) را به کرامت و بزرگواری قبول دارند. ما باید به این موضوع افتخار کنیم که امام ما موردتأیید یک گروه غیرمذهبی و اسلامی است.» زائر بعد از شنیدن این توضیحات قانع شد.
بهدلیل همین قرابت و خادمی حرم مطهر امامرضا (ع)، آشنایان، همکاران و حتی شهروندان احترام خاصی به قربانیپور میگذارند و او همیشه سعی کرده است قدر و ارزش این عزت و احترام را بداند؛ «بارها اتفاق افتاده است که دوستان و همسایهها هنگام خدمت با من تماس میگیرند و درباره مشکلاتشان صحبت میکنند و از من میخواهند که بهعنوان خادم واسطه بشوم و از امامرضا (ع) بخواهم که مشکل آنها را حل کند. من نیز همان مطلب را درکنار مضجع امام رضا (ع) مطرح میکنم.»
خیلی از مردم دوست دارند غذای تبرکی آشپزخانه حضرت را بخورند. قربانیپور هم از این آرزوی مردم خبر دارد و دربارهاش میگوید: اگر غذا، خوراکی یا حتی شکلات متبرکی به دستم بیاید، آن را به خانه میبرم و حاجخانم نیز آن را دراختیار همسایهها و آشنایان قرار میدهد.
قربانیپور در مشکلاتی که برای خود و خانوادهاش پیش میآید، از امامرضا (ع) کمک میخواهد و حاجتش را میگیرد. او میگوید: شفای دخترم را مدیون امامرضا (ع) هستم. زمانیکه دختر دومم به دنیا آمد، در همان روزهای اول تولد، دچار بیماری خطرناکی شد.
دکترها گفته بودند باید عمل شود؛ تازه معلوم نبود که جواب بدهد و زنده بماند. با همان وضعیت دلشکسته به حرم مطهر مشرف شدم تا از امامرضا (ع) شفای دخترم را بخواهم. اما خجالت کشیدم که مستقیم درخواست کنم. گفتم «امام رضا (ع)! خودت همهچیز را میدانی. اگر دخترم زنده بماند، نامش را تکتم میگذارم.»
خوشبختانه چند روز بعد، دکتر اعلام کرد که دخترم با دارو درمان میشود و احتیاج به جراحی ندارد. زندگی دخترم را مدیون عنایت امامرضا (ع) هستم. هرچه دارم از امامرضا (ع) و خدمت به زائران حرم امام مهربانیهاست و به این خادمی و گدایی درگاهش افتخار میکنم.